چهارشنبه ۱۴ شهریور ۰۳ ۱۳:۱۶
او باید تا این لحظه از شهر فاصله زیادی داشته باشد و خانه ای وجود ندارد که بتواند برود.» از پنجره ای که او ایستاده بود، چشم اندازی از تپه های پشت شهر داشت و می توانست ابرهای سیاه را ببیند 914 که به سرعت می آمدند. او فکر کرد: «مثل اینکه امروز صبح را تصور میکردیم. “من نمی دانم که آیا او به آن فکر خواهد کرد.” شام بلافاصله پس از آن تمام شد.و او دوباره به بیرون نگاه کرد، درست زمانی که اولین قطرات 910 باران در حال باریدن بود. رعد با صدای بلندتر می پیچید و پژواک ضعیفی از موسیقی صبحگاهی او برای هلن می آورد. او داخل شد و پشت پیانو نشست و انگشتانش با تردید روی کلیدها پرسه می زد. او فکر کرد: “کاش می توانستم دوباره آن را دریافت کنم.” “وقتی به آن فکر می کنم مانند یک رویا به نظر می رسد، بسیار وحشی و فوق العاده بود.
اگر فقط می توانستم آن راهپیمایی را به یاد بیاورم!» صدای رعد و برق در نزدیکیها آمد، انگار میخوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است به او کمک کند، اما هلن دریافت که همه تلاشها بینتیجه بود. نه موسیقی طوفان و نه راهپیمایی به او برنگشت، و حتی زمانی که او چند آکورد از گروه کر بزرگی را که خوانده بود می نواخت، آرام و عادی به نظر 911 می رسید.
هلن می دانست که شکوه آن صبح از بین رفته فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، جایی که بهترین الهام همه بشریت می رود، به نیستی و شب. وقتی با نارضایتی از روی پیانو بلند شد، فکر کرد: «شرم آور بود. من هرگز در زندگی ام اینقدر تحت تأثیر موسیقی قرار نگرفتم و خاطره آن برای هفته ها مرا خوشحال می کرد، اگر آرتور اینجا نبود تا مرا 912 اذیت کند! اما در حالی که دوباره به سمت پنجره رفت تا طوفانی را تماشا کند.
که اکنون با شکوه تمام در حال وقوع بود، بی خودانه تر اضافه کرد: «بیچاره پسر! این وحشتناک فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که به او فکر کنیم که در آن حضور دارد.» رعد و برقی را از دور دید و بینفس منتظر رعد بود. این تصادف ترسناکی بود، و باعث شد.
خونش تندتر برود و چشمانش برق بزنند. “من!” او فریاد زد. “اما خوب فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!” و سپس با خنده اضافه کرد: “اگر بخواهد می تواند شعرش را با آن تصحیح 913 کند!” برگشت تا برود بالا. در راه با نگاهی نسبتاً وجدان زده ایستاد و با خود گفت: «بیچاره! به نظر می رسد که خوشحال بودن شرم آور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او لحظه ای ایستاد و فکر کرد، اما بعد اضافه کرد: «با این حال من اعلام می کنم، نمی دانم برای او چه کار کنم. مطمئناً تقصیر من نیست اگر به این شکل دیوانهوار عاشق او نباشم، و نمیدانم چرا باید خودم را در این مورد بدبخت کنم!» پس از اینکه وجدانش را ساکت کرد، رفت تا چمدانش را باز کند و در راه با خودش زمزمه کرد: «سر نایت، عشق یک خواهر وفادار این قلب به تو اختصاص دارد.
از تو می خواهم که عشق دیگری نخواهی، برای دردی که باعث می شود “آرام ببینم که بیای، و ساکت ببین تو برو. گریه بی صدا چشمانت طاقت این را ندارم که بدانم.» در حالی که او داشت آواز می خواند، آرتور در میان طوفان بود و به سمت خانه اش ده مایلی دورتر می رفت. باران سرد او را خیس کرده بود و می لرزید و تقریباً از خستگی غش می کرد – زیرا از اوایل سحر چیزی نخورده بود.
- ۳ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر