جمعه ۰۹ شهریور ۰۳ ۲۱:۲۳
زیرا اگرچه او حتی یک عضله را تکان نمی داد، اما چنان رها شدن مطلقی در ژست او وجود داشت که خودم را متاسف کردم برای بدبختی جوان بدون اینکه بدانم چرا و چگونه او بدبخت فال جدید 855 و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. ما بی حرکت ایستاده بودیم و منتظر رضای سلطنتی او بودیم. بعد از مدتی با حرکتی آهسته و انقباض خود را به حالت نشسته رساند و صورتش را به ما نشان داد. من در یک جمهوری دموکراتیک به 856 دنیا آمدم و پرورش یافتم و معتقدم که همه انسانها آزاد و برابرند. با این حال، وقار آرامی در چهره این پسر وجود داشت که به وضوح او را سلطنتی نشان می داد. هر جا که او را ملاقات می کردم باید پادشاه را در او می شناختم. با این حال او فقط یک وحشی بود که در جزیره ای ناشناخته منزوی شده بود. ۱۶۵ ناراحتیای که نشاندهنده نگرش قبلی او بود.
به وضوح در چهرهاش نمایان بود، اما به نظر میرسید 857 که احترام غرورآمیز آن هیچ ترحمی را از کسی طلب نمیکرد. هر چه بود، پادشاه آنقدر قوی بود که به تنهایی آن را تحمل کند. او با علاقه ای آرام به من و جو نگاه کرد، نگاهش از سر تا پاشنه بر ما چشمک زد و به تمام جزئیات ظاهرمان توجه داشت. سپس رو به کاپیتان نگهبان کرد و با سر به او اجازه داد تا صحبت کند. مرد شروع کرد: «این دو متجاوز در حال پرواز بر روی یک چیز با بال در هوا، بر بالای خانه عزا فرود آمدند و در آنجا اسیر شدند. آنها برای قضاوت نزد اعلیحضرت آورده می شوند.» پادشاه با حرکتی خسته دستش را روی چشمانش رد کرد.
بعد دوباره به ما نگاه کرد و گفت: “آنها جوان هستند.” صدایش آهسته و ملایم بود. جرأت کردم بگویم: «شما هم جوان هستید، اعلیحضرت». “پس شما زبان ما را می فهمید؟” سریع گفت “به طور ناقص. صحبت کردن 858 با آن را یک بومی تواموتو به من آموخت. ۱۶۶ تواموتو! پس تو آمده ای تا مرواریدهای ما را بیاوری؟» «نه، در واقع. ما کشتی غرق شده بودیم که طوفان از مسیرمان بیرون رانده بود. ما دزد نیستیم، اعلیحضرت، بلکه فقط مسافران بدبختی هستیم.» سرش را تکان داد.
او گفت: «تو واقعاً بدشانسی میآوری که در ساحل فیتان فرود آمدهای». “این یعنی مرگ برای همه شما.” با خونسردی برگشتم: «لازم نیست.» به نوبه خود، من انتظار دارم که هنوز برای مدت طولانی زندگی کنم. او به آرامی ادامه داد: “تو نمی فهمی.” “این قانون جزیره فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت 859 , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است – قانون اجداد من – که همه غریبه هایی که بر فیتان فرود می آیند باید کشته شوند.
من متذکر شدم: «یک قانون ظالمانه». “و ناعادلانه.” ۱۶۷ او با لحنی مهربان توضیح داد: “این برای محافظت از ما در برابر تهاجم فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.” این جزیره ثروتمندترین جزیره در تمام جهان و محبوب ترین جزیره توسط طبیعت فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. قوم من شجاع ترین و قوی ترین نوع بشر هستند.
هیچ ملت دیگری اصلاً نمی تواند با آن مقایسه شود، زیرا ما توسط خدای قدرتمند مروارید محافظت و مورد حمایت قرار داریم. چون از این معبود یاد کرد، تمام فیاطین حاضر سجده کردند و زمزمه کردند: «پادشاه کاهن خدای مروارید فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. ما از طریق او قدرت و محافظت به دست می آوریم!» شاه نیز با احترام و بدون اشاره به خودستایی سرش را خم کرده بود. وقتی شعار تمام شد رو به ما کرد و ادامه داد: «غریبه ها، حکم مرگ شما از طریق نفرت نیست. در سینه من کینه ای نیست، گرچه پدرم، شاه مرحوم فیطان را به قتل رساندی». صدایش ضعیف شد و من فریاد زدم: «شاه را کشت! ما؟ غیر ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.» غم و اندوه او اکنون به راحتی توضیح داده شد، اما اگرچه این افراد به عنوان دشمنان ما ظاهر شدند، من از این ادعا که ما این پسر را بی پدر کرده ایم، واقعا شوکه شدم. ۱۶۸ او با متفکر گفت: «فکر نمیکنم این عمل عمدی بوده باشد، زیرا هوا تاریک بود و سلاحهای شما نمیتوانست کسی را متمایز کند. اما مرگ پدر بزرگوارم نتیجه آمدنت به اینجا بود. هنگامی که دوندگان از آن سوی جزیره خبر ورود شما را آوردند، پدرم پادشاه بلافاصله با گروهی از جنگجویان برگزیده برای دستگیری شما به راه افتاد.
- ۷ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر