پنجشنبه ۰۱ شهریور ۰۳ ۱۳:۴۹
و اینکه پس از آن هر شب تا زمانی که حق تما خود را ادا نکنیم به برگزاری جلسه ادامه می دهیم.» ساموئل از چهره مردان میتوانست ببیند که این چه پیشنهاد جدی برای آنهرنگ مو , سالن زیبایی در تهران , آمبره , ایرتاچ , بالیاژ , قیمت , مدل مو , بوتاکس , بیبی لایت , پروتئین تراپی , تمام دکلره , سامبره , کراتینه , لایت , هزینه , ترکیب مو , هایلایت , نانو کراتین , سالن آرایشگاه است. اورلی سخنرانی پرشور خود را آغاز کرد. کارگران شهر آخرین امید خود را به اتحادیه ها از دست تراپ داده بودند. آنها از روزهای سخت رنج می بردند. و اکنون، اگر هرگز، زمان آن بود که چشمان خود را به روی درمان باز کنند. و سوسیالیست ها ناتوان بودند، زیرا به پلیس اجازه داده بودند که آنها را بترساند. حالا باید موضع بگیرند. میدانی که این به معنای رفتن به زندان رنگ مو , سالن زیبایی در تهران , آمبره , ایرتاچ , بالیاژ , قیمت , مدل مو , بوتاکس , بیبی لایت , پروتئین تراپی , تمام دکلره , سامبره , کراتینه , لایت , هزینه , ترکیب مو , هایلایت , نانو کراتین , سالن آرایشگاه است؟ از دکتر بارتون پرسید.
اورلی گفت: “من متوجه شدم.” احتمالاً باید چندین بار برویم. اما اگر از ابتدا تصمیم خود را بگیریم، میتوانیم برنده شویم. ما همدردی مردم را خواهیم داشت و همچنین میتوانیم توطئه سکوت روزنامهها را بشکنیم.» زن رنگ روی صندلی گفت: “این چیزی رنگ مو , سالن زیبایی در تهران , آمبره , ایرتاچ , بالیاژ , قیمت , مدل مو , بوتاکس , بیبی لایت , پروتئین تراپی , تمام دکلره , سامبره , کراتینه , لایت , هزینه , ترکیب مو , هایلایت , نانو کراتین , سالن آرایشگاه است که باید به آن فکر کنیم.” این وکیل افزود: من آماده انجام هر کاری هستم. من برای دفاع از سخنرانان خدمات خود را رایگان خواهم داد.
یا اولین کسی خواهم بود که دستگیر می شوم – هر کدام که رفقا ترجیح دهند. یکی از پشت در اتاق گفت: “کارمان را از دست خواهیم داد.” اورلی گفت: «بله، این چیزی رنگ مو , سالن زیبایی در تهران , آمبره , ایرتاچ , بالیاژ , قیمت , مدل مو , بوتاکس , بیبی لایت , پروتئین تراپی , تمام دکلره , سامبره , کراتینه , لایت , هزینه , ترکیب مو , هایلایت , نانو کراتین , سالن آرایشگاه است سامب که باید در نظر بگیرید.
شما به اندازه کافی می دانید که من قبلاً چقدر از دست داده ام.» ساموئل با هیجان نفس گیر به این بحث گوش داد. اینجا مردم فقیری بودند، مردمی که منابعی بیشتر از او نداشتند، و در رحمت همان نیروهایی بودند که او را در هم کوبیده بودند. اینجا یک مرد بود که یک چشمش را در کار شیشه از دست داده بود، و دیگری، یک ترمزدار راه آهن، که بعد از از دست دادن یک کرات پایش به تازگی از بیمارستان خارج شده بود.
در اینجا مردانی بودند که رنگ پریده و از گرسنگی بی حال بودند، مردانی با زنان و فرزندان وابسته به آنها. با این حال، آنها وقت و پول خود را – به خطر انداختن موجودیت – در راه آزادی انسان می گذاشتند! آیا قبلاً با گروهی از مردان مانند این ملاقات کرده بود؟ آیا او هرگز خواب دیده بود که چنین مردانی زندگی می کنند؟ او فکر کرده بود که تنهرنگ مو , سالن زیبایی در تهران , آمبره , ایرتاچ , بالیاژ , قیمت , مدل مو , بوتاکس , بیبی لایت , پروتئین تراپی , تمام دکلره , سامبره , کراتینه , لایت , هزینه , ترکیب مو , هایلایت , نانو کراتین , سالن آرایشگاه است، تمام بار انسانیت را بر دوش خود دارد! و حالا اینجا افرادی بودند که آماده بودند دستان او را بالا بگیرند.
و از بحث او دریافت که آنها بخشی از یک سازمان گسترده هستند، که چنین “محلی” در هر شهر و شهرستان در کشور وجود دارد. آنها نامزدهای خود را اعلام کردند و در هر انتخابات به نامزدهای خود رای دادند. آنها روزنامه ها و مجلات و کتاب های زیادی منتشر کردند. و آنها بخشی از ارتش مردانی بودند که در هر ملت متمدنی گرد هم آمده بودند. هرجا سرمایه داری آمده بود، مردانی علیه آن متحد می شدند.
و هر روز قدرت آنها افزایش می یافت – هیچ چیز نمی توانست آنها را متوقف کند. این مردان رؤیای زمان جدیدی را که در راه بود دیده بودند و آتش ایمان در آنها شعله ور شد. ناگهان ساموئل متوجه اهمیت کلمه “رفیق” شد که آنها به یکدیگر گفتند.
آنها مردانی بودند که با خاطره آزار و اذیت و حضور دشمنان بی رحم به هم پیوند خورده بودند. آنها می دانستند که در این لحظه با چه چیزی روبرو هستند. نه تنها رئیس مککالا با پلیسهایش و چماقهایشان. نه تنها “اکسپرس” یارانه ای با دروغ ها و تمسخرهایش، بلکه تمام قدرت سیاسی و تجاری هیکمن ها و ویگانت ها. آنها با دستگیری و زندان، تحقیر و رسوایی – شاید تباهی و گرسنگی – مواجه بودند.
- ۱۰ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر